بي بهانه برايتان مينويسيم.
 
درباره وبلاگ


سلام من فاطمه هستم!منم ناتاشا هستم! از این که به دیدن وبلاگ دوتا از طرفدارای کامران و هومنِ باحال و دوست داشتنی اومدین،واقعا خوشحالیم! ما رو از خوندن نظرات سازنده ی خودتون،بهره مند کنید! اگر دوست دارین زمان به روز شدن وبلاگ و جدیدترین اخبار از دنیای کامران هومنی رو بهتون خبر بدیم،لطفا عضو وبلاگ و هم چنین خبرنامه بشین! ممنونیم! با آرزوی سلامتی،موفقیت و شادی شما دوستان،به خصوص کامران و هومن عزیز!
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 69
بازدید کل : 180102
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 250
تعداد آنلاین : 1


<-PollName->

<-PollItems->

((کامران و هومن،ستاره های زندگی))
دوستتون داریم خیــــــــــلی زیاد،به چشماتونم خیـــــــــلی میاد!




 
-نكته جالب!
اين نكته جالب توي يكي از مصاحبه هاي نوروز 89 در شبكه اميد ايران انجام شده كه مجري اين مصاحبه نادر رفيعي بود.

رفيعي:خب ببينم يازده سال گذشت و به هر حال 11 سال شما جوانتر شديدو ما پيرتر
كامران:(خنده)ما كوچيك شما هستيم
رفيعي:ولي ببينم از نامزد و ازدواج واينا خبري نيست؟ها؟
كامران:(خنده)والا تا اونجايي كه خود ما ميدونيم...چون ما رو خيلي شايعه درست ميكنن نميدونم، ازدواج كردن!
رفيعي:طلاق گرفتن!
كامران:بچه دار شدن!من تو عمرم تا اونجايي كه منو خانواده و داداشم شاهد بوديم(!!!)تو عمرم تا حالا نه نامزد كردم ونه ازدواج.خيلي هم چيز خوبيه انشاا...اون روز برسه كه منم يكيو پيدا كنم كه اين اتفاق بيفته ولي فعلا كه اين اتفاق نيفتاده من ازدواج نكردم ونامزد هم نكردم.اينم يه سال گذشت،چون هر ساله مثل اينكه شما اين سوالو از ما ميكنين سر هرسفره...من از خودم مطمئنم شايد...
رفيعي:(خنده)ما ميخوايم ببينيم كجا ديگه يه جوراي...
كامران:شما آقا هومن شمام بگو!
هومن:انقد سرمون شلوغه فعلا كه وقت نميكنيم.اگرم ازدواج بود يه جوري ميشد كه همش...
رفيعي:من ميدونم تو هم ميدوني ديگه...باشه!
كامران:نه به موقعش اين كارم ميكنيم هم هومن هم من خيلي دوس داريم بالاخره آدم ميگن هميشه اون شخصو پيدا كنيم وشايدم اون شخص الان دور وبر ما هست و با ما دوست هست ولي خب اتفاقي نيفتاده كه ما الان نامزدكرده باشيم يا ازدواج،ولي خب...!


اميدوارم خوشتون اومده باشه.من با اينكه تا حالا كلي اين مصاحبه روديدم بازم خوشم اومد و حال كردم.
 
87 
ویدیو!
سه تا ویدیو گذاشتیم واستون حالشو ببرین!
اولی ویدیوییه که هومن تنهاست و چندجمله حرف قشنگ واسه تبریک عید میزنه!


فرانکفورت-2010

دومیش هم خیلی کوتاه و خیلی قدیمیه!که توی چندثانیه kh دارن یه آهنگ ترکی میخونن!اگه کسی کاملش رو داره بگه هاااا!


KH-kiss kiss


سومی رو ما خیـــــــــــــلی دوست داریم!یه آقای بسیار بااحساسی آهنگ منو ببخش رو برای کامران و هومن میخونه!
حالا کجاش جالبه؟؟؟؟
چون اون آقا ایرانی نیست!
پیشنهاد میکنم هرکس ندیده حتما حتما حتما دانلود کنه!


Kamran and Hooman Mano Bebakhsh Calgary Concert VIP Michael (HQ)
 
87
-عكس!
 
این بار از کتی جون شروع میکنیم!:x lovestruck
ای وای!نبینم غم و غصه گوشه ی دلت گوله شده باشه!!!پسره چشم چرونه؟بی شرفه؟آشغاله؟:puke! puke
خوب پاشو بیا بیرون!پاشو بیا بیرون بگو مهرم حلال جونم آزاد!.....جان؟میدونستی؟میخواستی همین کارو بکنی؟آها چیزه....خوب باشه......!

                      3




جنس لباسو دوست دارم!خلاقیت توش میبینم!......(یادی از رامین جون!)
 
                      3

به درخواست یکی از دوستان‌٬عکس هایی از مصاحبه ای گذاشتم که هفته پیش نکته جالبش رو (همون ماتیک!)ناتاشا جون گذاشته بود!

3




سوال اول!کامران چه میکند؟
1)مگس میپراند!
2)هوا سرد است،دست هایش را گرم میکند!
3)شلوارکش خیلی قشنگ است!
4)هومن چه بامزه شده است!
5)چرا کسی جز یه نفر با KH همراهی نمیکند؟!
6)چه منظره ی زیبایی از پشت شیشه پیداست!

سوال دوم!هدف کامران از زدن عینک در ماشین،آن هم در شب چیست؟
1)به تو چه؟
2)به من چه؟
3)خوب روبرتو هم زده!چرا فقط به کامی گیر میدی؟؟
4)اگه برداره کجا بذاره؟؟
5)همون جا که هومن گذاشت!
6)شلوارک خیلی به او می آید!

سوال سوم!فکر میکنید هومن هم شلوارک پوشیده است؟؟
1)مگر هومن شلوارک هم میپوشید؟
2)مگر چشم من اشعه ایکس دارد؟
3)فضولی موقوف!
4)چشا درویش!
5)زنجیرِ بلند گردنبند کامران اذیتش نمیکند؟؟؟؟!!!!
6)چه آهنگی را میخوانند؟؟!!
 
                      3
خوب عزیز من!یه کم فاصله بگیر فلاش چشم بیچاره ها رو کور کرد!!8-} silly اون وقت میگن اینا چرا همش عینک میذارن!همین کارا رو میکنین دیگه!:-w waiting:-w waiting
هومن جان من رفتم!کاری باهام نداری؟؟کجا میرم؟؟معلومه دیگه!تو کفِ موهات!به این سادگی هم درنمیام!;) winking

3




نوش جون!ماهم که اصلا دلمون آب نشد!=P~ drooling

3




چه لطیف!:x lovestruck
هرکی تونست طرح لباس کامران رو همین الان بکشه ،پیش من یه جایزه داره!!!:)) laughing&[] gift
     

3




مرسی احساس!o|\~ sing=D> applauseo|\~ sing

                      3

خواهشمندم یکی بهم بگه کامران دقیقا داره چیکار میکنه؟؟؟:-O surprise:-O surprise

                      3

هومن؟؟هومن جان؟!نه آقا باشما نیستم!هومن؟آقا هومن؟نه عزیزم میگم با شما نیستم!من کِی گفتم دی جِی هومن؟هومن جعفری رو میگم!آهان اومدی هومن؟قربون دستت بیا یه کمکی کن کامران چمدونشو بیاره،این یکی هومن که فقط نظاره گره!!'@-@ search me(حالا تا سه میشمرم بگین چندبار گفتم هومن؟؟؟؟؟؟)

                      3

ای کاش توی مدرسه به ما میگفتن از اینا درست کنیم!?@_@? studying

                      3
سوال!به نظر شما شلوار کامران و هومن چند دور تا زدن میخواهد؟؟؟
1)تا زدن خودت میخواهی!بیخود عیب نگذار!X( angry
.
.
.
.
.
چیه؟؟؟جرات داری گزینه ی دیگه ای رو بزنی؟؟؟؟؟>:) devil>:) devil

                      3
فکر کنم همشون بعد از مهمونی یه ماساژ و قلنج گیریِ اساسی میخوان!!!'@^@||| dizzy

                      3

و سرانجام شاهکاری(!!!!!)از من و دوستم،تهمینه!!

وقتی معلم زیست شناسی داشت حنجره اش رو خسته میکرد٬من و دوستم داشتیم همینجوری هنر و عشق می پاشیدیم به برگه های کتاب!!ببینین تو رو خدا این دوتا داداش گل چه کردن که انگار گاهی عقل و هوش ما رو میپرونه!!

3


نظرات شما عزیزان:

ماهدیس
ساعت9:07---11 مهر 1391
راستی عزیزم مطالبت هم خیلی جالب بود خندیدم...بخصوص سوال هات در مورد اینکه تو اون ماشین اونم شب معلوم نیست چی می خونن و چرا کسی همکاری نمی کنه واسه دست زدن... خیلی خوشم اومد... در فیس بوکم شاهکارتون رو می زارم...
فیس بوک من
MAHDIS.TAZIKEH


ماهدیس
ساعت8:59---11 مهر 1391
سلام عزیزم...مرسی از عکس های زیبات...خیلی لذت بردم... برات ارزوی بهترین ها رو می کنم...
من لینکتون می کنم تو دوتاسایتم، تو پیوندهام عزیزان...اگه دوست داشتید منو لینک کنید...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







سه شنبه 14 مهر 1390برچسب:kh, :: ::  نويسنده : فاطمه و ناتاشا